مردم تعاریف مختلفی از موفقیت دارند. «پولدار شدن، رسیدن به همه اهداف مورد نظر، جامه عمل پوشاندن به همه آرزوها» نکته بسیار جالب این است که بعضی از افراد موفقیت را برانگیختن حس حسادت دیگران می دانند. موفقیت به آن معناست که هر شخص از خود شخص ارزشمندی برای جامعه اش بسازد. بیشتر دانشمندان تلاش کردند تا با تعاریف درست از این واژه به مردم در جهت رسیدن به اهداف شان کمک کنند، اما آنقدر تعاریف مختلف از این واژه زیاد شده است که به راستی همه را سردرگم کرده است. شاید ارائه تعاریف مختلف از این واژه داشتن برداشت های متفاوت از آن است. آلفرد اوستن می گوید؛ آرامش و اطمینان بهترین موفقیت است. هیچ کس واقعا موفق نیست مگر آن که خوشبخت باشد و نیز خوشبخت کسی است که کاری مفید و با ارزش انجام دهد. داشتن هدف به انسان در رسیدن به خوشبختی کمک می کند. به راستی معیار درست برای موفق شدن چیست؟ آیا موفق شدن به معنای بهترین بودن، جوان بودن، باهوش ترین بودن، ثروتمند ترین بودن، زیباترین بودن است.
اعتقاد به خود بخش بسیار بزرگی از موفقیت است. معمولاً دو باور اساسی برای دستیابی به موفقیت ضرورت دارد. ابتدا باید باور داشته باشید که مستحق موفق شدن هستید و نیز باور داشته باشید که توانایی موفق شدن را دارید.
گام نخست برای دستیابی به موفقیت این است که تعریف درستی از آن در ذهن داشته باشیم. شاید بهترین تعریف این باشد؛ موفقیت به پایان رساندن هر آن چیزی است که قصد آن را کرده ایم. به عبارت دیگر موفقیت یعنی تمام کردن کاری که برای آن برنامه ریزی کرده ایم.
این تعریف تصوری از شکست و موفقیت به دست می دهد یعنی اگر برنامه ای بریزید و آن را دنبال کنید به موفقیت می رسید و اگر برنامه ای را که می ریزید دنبال نکنید شکست می خورید. به این ترتیب می توانید درباره هر روز زندگی تان قضاوت کنید و در پایان هر روز به خود بگویید؛ «شکست خوردم» یا «موفق شدم».
شاید این موضوع واضح و مبرهن به نظر برسد اما واقعیت این است که تعداد کمی از افراد وقتی قصد کاری را می کنند آن را به پایان می رسانند.
مردم اعتقادات گوناگونی راجع به موفقیت دارند. یکی فکر می کند موفقیت یعنی انباشتن پول روی پول، دیگری رسیدن به اهداف را موفقیت می داند و کس دیگر تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه را. تعریف جالب دیگری هم از موفقیت هست؛ برانگیختن حسادت دیگران. به هر حال بیشتر مردم بر سر ارتباط موفقیت با هدف توافق دارند.
بیشتر دانشمندان و نویسندگان سعی کردهاند تعریف جامع و کاملی از موفقیت ارائه دهند تا مورد استفاده همگان قرار گیرد، اما شمار فراوان این تعاریف خود موجب گردیده است که تا به حال توصیف دقیق و مشخصی از این کلمه در دست نباشد و در واقع ندانیم که اصولاً موفقیت چیست و ما دستیابی به چه چیزهایی را موفقیت مینامیم.
یکی از دلایل عمده ی تعدد تعاریف موفقیت، برداشتهای گوناگونی بوده که از این مفهوم شده است. بسا افرادی که به دلیل دستیابی به خواستههایشان، خود را موفق و کامیاب میپندارند، امّا این موفقیت از نظر دیگران چندان ارزش و اعتباری ندارد. و یا افرادی هستند که احساس میکنند، موفق شدهاند ولی وقتی واقعاً در آن تفکر میکنند، میبینند پدیده ی فوق واقعاً، آن موفقیتی که فکر میکردند نیست. بنابراین موفقیت امری نسبی بوده و هرگز تعریف واحدی به خود نمیپذیرد.
"آرامش و اطمینان، بهترین موفقیت است" الفرد اوستن
در نظر اکثریت مردم فرد موفق کسی است که به آرزوهای خود رسیده و در درون،احساس رضایت خاطر دارد، که این خود حاصل تلاش و کوشش مداوم در زندگی میباشد. البته این را هم باید دانست که هیچکس واقعاً موفق نیست، مگر آنکه خوشبخت باشد و خوشبخت کسی است که کاری مفید و با ارزش انجام دهد.
میتوان گفت موفقیت به مفهوم برخورداری از بسیاری مواهب است، از جمله: رفاه نسبی در زندگی، کسب احترام، بزرگی و عزّت در محیط کار و در عرصه ی اجتماع، رهایی از نگرانی، سرخوردگی و شکست. موفقیت یا کامیابی هدف زندگی است، هر انسانی خواهان موفقیت بوده و طالب بهترین چیزهایی میباشد که از روزگار میتواند بدست آورد. نخستین و بهترین ایستگاه آن است که از هم اکنون خود را در شمار افراد منتخبی قرار دهید که میخواهند از روزگار کام ستانند.
با كمى دقت در تاریخ تمدن پى مى بریم كه از فرداى تشكیل جامعه بشرى، جرم و جنایت هم در جامعه رخ داده است انسانى كه زمانى به دور از هر قید و بندى و كاملاً آزاد در طبیعت زندگى كرده و این حالت را قرن ها و در درون خود به عنوان یك واقعیت بدیهى باور كرده بود، نمى تواند و نباید هم بتواند به راحتى قید یا قیودى را در زندگیش بپذیرد.
نزاع و درگیرى و به دنبال آن كشت و كشتار در طبیعت و نزد حیوانات هم دیده مى شود. مى توان گفت نزاع بخشى از واقعیت زندگى طبیعى است و انسان را هم گریزى از آن نیست. فقط شدت و نوع آن را مى توان امیدوار بود كه به تدریج كم شود. اگرچه در مقاطعى از زندگى نزاعات بشرى تشدید و افزایش هم یافته است. این فراز و فرودها در مقاطعى از زندگى جوامع بشرى دیده مى شود. جنگ ها و به دنبال آن كشتارهاى بى رحمانه هم نوعى از جرم و جنایت هاى جوامع بشرى است.
وقوع جرم و جنایت از فرداى تشكیل جامعه در كتاب هاى تاریخى به وفور یافت مى شود و در این رابطه شواهد زیادى قابل ارائه است. قرآن كریم هم به این شواهد اشاره دارد. نمونه اولیه نزاع بین انسان ها قتل هابیل به دست قابیل است. علت این واقعیت هاى تلخ یعنى نزاع یا جرم و جنایت در زیاده خواهى ذات انسان طبیعى نهفته است.
انسان ابتدا آزاد از هر قیدى در طبیعت زندگى مى كرد. با تشكیل جامعه لازم بود از آزادى هاى مطلق او به مقدار خیلى ناچیزى براى اینكه جامعه خود تشكیل داده دوام داشته باشد، كاسته شود. این مقدار قید اندك در زمان هاى قدیم براى بعضى از افراد آن جامعه قابل درك نبود یا بعضى افراد نمى خواستند درك و قبول كنند، به همین جهت مشكل شروع شد و درگیرى رخ مى داد.
با دوام جامعه كوچك اولیه افراد جامعه به تدریج و با گذشت ایام زیاد شدند و قبیله ها تشكیل یافتند. با تشكیل قبیله كه نشان از جمعیت زیاد و بزرگ قلمرو آنهاست، تخلف از نظم قبیله نیز به واسطه همین عوامل و عوامل دیگر از جمله تلاقى قبایل و تضاد منافع بین آنها افزایش یافت.
روانشناسی جنایی در سالهای اخیر مورد توجه واقع وهمراه با پیشرفت سایر شعب روان شناسی بسط وتوسعه یافته است. سابقاً به هیچ وجه توجهی به علل جرم از نظر کیفیت روانی وحالات خاص مجرم مبذول نمیگردید و حتی جنون یا سایر عوارض شبیه آن نمیتوانسته از موجبات معافیت از مجازات باشد. علت آن هم این بود که در آن دوران برای صدور احکام کیفری فقط خود نفس جرم مورد توجه قضات قرار می گرفته نه حالات و نفسانیات مجرم. خوشبختانه به تدریج مراجع قانونی و محاکم دادگستری به کیفیت روانی مجرم توجه نموده و مساله مسئولیت در قبال جرم مطرح گردید و در بسیاری از موارد شخصیت مجرم مورد نظر قرار گرفت. امروزه مطالعه روانشناسی کیفری اهمیت خاص یافته و نقش آن در شناخت مجرم کاملاً آشکار شده است.
شخصیت عبارت است از جمیع احساسات و عواطف و انگیزهها و همچنین خلق و خوی که شخص را با محیط سازگار میسازد. بنابراین شخصیت در حقیقت کیفیتی است که سبب آشکار شدن خصوصیات خاص بشری شده و آنچه را که به نام صفات انسانی میخوانیم درحقیقت جزء شخصیت فرد به شمار می رود.
مقدمه خلّاقيت در انسان يك پديده چالش پذير، پرتضاد و مجذوب كننده است. ارنست يونگ به پسر خود كه تصويري از يك سبد پر از ميوه كشيده بود گفت: پسرم تو در خور ستايش و تحسيني; چون به چيزي پرداخته اي كه درخور همگان است. روزي تشنه چيزي خواهي بود كه در دسترس نيست و آن گاه ميوه هايي خواهي كشيد كه هيچ كس تا حال آن ها را نچشيده است و آن روز است كه تنها خواهي بود.
در واقع، عامل خلّاقيت يكي از چندين عواملي است كه در بستر مفهوم «زندگي اجتماعي» آدمي قابل طرح و بررسي بوده و به نوبه خود پيامدهاي گوناگوني را نيز در برداشته است.
بـرخـلاف زنـان كـه اسـاتـیـد مـسـلم هـنـر دوپــهلوگری هستـند، اغـلب مـردان آنــچه كه مقصودشان است را می گـویند و آنچه را كه می گویند مقصودشان است. صحـبـتــهای آنان رك و راست و بی پرده می باشد. از طـرف دیگر زنان بخصوص هنگام گفتگو عموما زیرك تـر و پیچیده تر هستند. به همین خاطر است كه تفسیر زبان جسـمانـی زنان از اهمیت زیادی برخوردار میباشد.
خواه باور كنید یا نه، زنان دائما از طریق زبان جسمانی خود در حال ساطع نمودن علائمی هستند كه نمایانگر اندیشه و خواسته شان در آن هنگام است. تنها راه حل، رمز گشایی این علائم می باشد، كه بخصوص در روزهای آغازین آشنایی كه هنوز یكدیگر را نمی شناسید، مفید خواهد بود.
نشانه های جسمانی زیر را چك كنید تا متوجه شوید مفهوم حركات چشمها و پاها زمانی كه لبان همسرتان بسته است چیست..........
با وجودی که اثر رنگها تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق میکند. برخی از تاثیرات رنگها دارای معنی یگانهای در سراسر جهان هستند. رنگهایی که در طیف رنگها در ناحیه قرمز قرار دارند به عنوان رنگهای گرم شناخته میشوند که این دامنهاش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است...
در هنگام کار یا هر جای دیگری باید از آن محافظت نمود. ناراحتیهای چشمی اکثراً در ساعات کار اتفاق افتاده و ناشی از علل گوناگون میباشد.
چشم:
همانقدر که عضو خارقالعاده و شگفتانگیز است بهمان اندازه نیز ظریف و بیپناه و آسیبپذیر میباشد . بنابراین در هنگام کار یا هر جای دیگری باید از آن محافظت نمود.
ناراحتیهای چشمی اکثراً در ساعات کار اتفاق افتاده و ناشی از علل گوناگون میباشد. این صدمات ممکن است ناشی از ازدیاد نور، کمبود نور، پرتاب ذرات، تاثیر مواد سمی، اشعه ایکس یا سایر تشعشعات یونیزان و حرارت باشد.
● تاثیر و روشنایی بر روی بینایی کارگران:
تامین نور کافی و مناسب در محل کار موجب میشود که:
۱) میل و رغبت به کار در کارگر افزایش یابد.
۲) دقت عمل در کار بیشتر شود.
۳) راندمان و نتیجه کار افزوده گردد.
۴) سلامت چشم و قدرت بینایی کارگر محفوظ مانده و خستگی اعصاب کمتر شود.
۵) کار بهتر، راحتتر و دقیقتر انجام شود.
۶) از میزان حوادث حین کار کاسته گردد.
کی از عوامل مهم در هر محیط روشنایی است. میزان روشنایی محیطهای کار به سبب دقت خاصی که برخی از کارها میطلبند و اثری که بر سلامت چشمها به عنوان عضوی ظریف و آسیبپذیر دارد، یکی از عوامل مهم در علم ارگونومی (علم تطابق محیط با انسان) محسوب میشود.
تعريف هيپنوتيزم درماني
'' هيپنوتيزم درماني'' يك روش درماني است كه در يك مرحله يا مراحلي از آن از هيپنوتيزم استفاده مي شود. هيپنوتيزم درماني مي تواند به دو شكل متفاوت صورت بگيرد:
1- دگر هيپنوتيزم درماني: در اين حالت، درمانگر پس از صحبت كردن با بيمار و ايجاد آمادگي ذهني و روحي در او، در صورت نياز بيمار به القاي خُلسه هيپنوتيزمي، او را به عمق مناسبي كه براي برنامه درماني اش مناسب باشد، مي رساند و در اين شرايط به هيپنوتيزم درماني مي پردازد.
2- خود هيپنوتيزم درماني: در اين روش كافي است بيمار طي 2 يا 3 جلسه ، طريقه استفاده از خود هيپنوتيزم و نحوه درمان و تلقين به خود را بياموزد. پس از آن مي تواند با روشي كه ياد گرفته خودش را در خلسه هيپنوتيزمي قرار دهد و در اين شرايط، به صورت ذهني ، متن تلقين را مرور كند و يا به نوار صوتي كه پس از چند دقيقه سكوت. (مدت لازم براي رسيدن او به حالت خود هيپنوتيزم) متن تلقين را پخش مي كند ، گوش دهد. در اين وضعيت ، بيمار بدون نياز به مراجعات مكرر به مطب پزشك و صرف هزينه گزاف ، خودش اين برنامه درماني را انجام مي دهد.
تشريح علمي پديده هيپنوتيزم: در بررسي هاي تاريخي به پديده هاي برخورد مي كنيم كه در هاله هايي از ابهام و تعابير درست و نادرست قرار گرفته است. اين هاله هاي ابهام انگيز شرايطي را باعث مي شوند كه مرزهاي واقعي اين پديده ها در هم شكسته و جايگاه واقعي آنها معرفي نگردد. علل به وجود آمدن اين شرايط ابهام انگيز عظمت برخي از اين پديده ها و جاذبيت آنها و عدم توانايي در فهم و شناخت كامل آنهاست. يكي از اين پديده ها هيپنوتيزم است. پديده هايي كه همواره مورد توجه عام و خاص و تعابير مختلف بوده است. عده اي اين پديده را نفوذ مغناطيسمي ، عده اي جادو، عده اي يك رابطه خاص دروني و روحي و عده اي يك رفلكس شرطي شده در قبال تلقينات خاص مي دانند.
> تقسيم کردن بدن به اجزاي بيشتربدين منظور است که عمل تن آرامي به آساني امکانپذير شود .زيرا مغز فرمانهاي جزئي را سريعتر از فرمانهاي کلي به اجرا مي گذارد . پس بدن خود را قسمت به قسمت شل کنيد تا به مرحله مفيد و موثر تن آرامي برسيد.
> مثالها ، ترتيب و جملاتي که در اين مراحل آورده شده بود بي شک ثابت نيستند ؛ بخصوص در مراحل 8 ،9 و 10 تا آنجا که مي توانيد قوه تخيلتان را به کار بگيرد .طبيعتا پس از انجام يکي دو بار مي توانيد متناسب سيستم روحي ، جسمي و نيازهاي خود آنها را تغيير دهيد و سعي کنيد تمام مراحل را براي خود سفارشي(Customize)کنيد .
1-آيا هيپنوتيزم فقط تلقين است؟ آيا نيروئي در القاء خلسه دخيل نيست؟ در حاليكه براحتي مي توان وجود نيرو را احساس كرد.
2-آيا امكان تاثير بر اشياء با نگاه در حالت هيپنوتيزمي وجود دارد؟
3-آيا ممكن است كسي هيپنوتيزم شده و ديگر بيدار نشود؟
4-آيا امكان درمان MS با هيپنوتيزم وجود دارد؟
5-آيا مي توان با كمك هيپنوتيزم تناسخ را اثبات كرد؟
6-چه كساني مجاز به استفاده از هيپنوتيزم در درمان هستند؟
7-دوره هاي آموزشي هيپنوتيزم چگونه است؟
از آغاز شکلگیری و استقلال علم روانشناسی مدت زمان زیادی نمی گذرد، چیزی حدود 125 سال یا کمی بیشتر. تاریخ آغاز روانشناسی صنعتی و سازمانی از آن هم کوتاهتر است. روانشناسی صنعتی و سازمانی تحت تأثیر و با ترکیب دو رویداد، که پیش از سال 1900 به وقوع پیوستند، شکل گرفت. یکی از این رویدادها، "ماهیت عملی" یا "واقعیتگرای" بعضی از تحقیقات پایهای روانشناسی در غرب بوده است. در آن دوران، بیشتر روانشناسان غربی از "تفکر علمی" پشتیبانی میکردند و بهطور عمد از مطالعه پدیدههایی که خارج از مرزهای کاملا پژوهشی بودند، پرهیز میکردند. در آن دوران، یکی از روانشناسان علاقمند به شناخت ماهیت عملی تحقیقات، که "برایان" نام داشت......................................