سلام به همه ی دوستای خوبم و سلامی مخصوص بهبچه های دانشکده کاویان...
به وبلاگ خودتون خوش اومدین امیدوارم هر جا هستین شاد باشین یکی از بچه ها توی کامنتش گفته بود بیایم یه وب راه بندازیم می خواستم بگم من آماده ی همکاریم و فقط شما دوستان تصمیم بگیرین و اراده کنین...
مردم تعاریف مختلفی از موفقیت دارند. «پولدار شدن، رسیدن به همه اهداف مورد نظر، جامه عمل پوشاندن به همه آرزوها» نکته بسیار جالب این است که بعضی از افراد موفقیت را برانگیختن حس حسادت دیگران می دانند. موفقیت به آن معناست که هر شخص از خود شخص ارزشمندی برای جامعه اش بسازد. بیشتر دانشمندان تلاش کردند تا با تعاریف درست از این واژه به مردم در جهت رسیدن به اهداف شان کمک کنند، اما آنقدر تعاریف مختلف از این واژه زیاد شده است که به راستی همه را سردرگم کرده است. شاید ارائه تعاریف مختلف از این واژه داشتن برداشت های متفاوت از آن است. آلفرد اوستن می گوید؛ آرامش و اطمینان بهترین موفقیت است. هیچ کس واقعا موفق نیست مگر آن که خوشبخت باشد و نیز خوشبخت کسی است که کاری مفید و با ارزش انجام دهد. داشتن هدف به انسان در رسیدن به خوشبختی کمک می کند. به راستی معیار درست برای موفق شدن چیست؟ آیا موفق شدن به معنای بهترین بودن، جوان بودن، باهوش ترین بودن، ثروتمند ترین بودن، زیباترین بودن است.
اعتقاد به خود بخش بسیار بزرگی از موفقیت است. معمولاً دو باور اساسی برای دستیابی به موفقیت ضرورت دارد. ابتدا باید باور داشته باشید که مستحق موفق شدن هستید و نیز باور داشته باشید که توانایی موفق شدن را دارید.
گام نخست برای دستیابی به موفقیت این است که تعریف درستی از آن در ذهن داشته باشیم. شاید بهترین تعریف این باشد؛ موفقیت به پایان رساندن هر آن چیزی است که قصد آن را کرده ایم. به عبارت دیگر موفقیت یعنی تمام کردن کاری که برای آن برنامه ریزی کرده ایم.
این تعریف تصوری از شکست و موفقیت به دست می دهد یعنی اگر برنامه ای بریزید و آن را دنبال کنید به موفقیت می رسید و اگر برنامه ای را که می ریزید دنبال نکنید شکست می خورید. به این ترتیب می توانید درباره هر روز زندگی تان قضاوت کنید و در پایان هر روز به خود بگویید؛ «شکست خوردم» یا «موفق شدم».
شاید این موضوع واضح و مبرهن به نظر برسد اما واقعیت این است که تعداد کمی از افراد وقتی قصد کاری را می کنند آن را به پایان می رسانند.
مردم اعتقادات گوناگونی راجع به موفقیت دارند. یکی فکر می کند موفقیت یعنی انباشتن پول روی پول، دیگری رسیدن به اهداف را موفقیت می داند و کس دیگر تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه را. تعریف جالب دیگری هم از موفقیت هست؛ برانگیختن حسادت دیگران. به هر حال بیشتر مردم بر سر ارتباط موفقیت با هدف توافق دارند.
بیشتر دانشمندان و نویسندگان سعی کردهاند تعریف جامع و کاملی از موفقیت ارائه دهند تا مورد استفاده همگان قرار گیرد، اما شمار فراوان این تعاریف خود موجب گردیده است که تا به حال توصیف دقیق و مشخصی از این کلمه در دست نباشد و در واقع ندانیم که اصولاً موفقیت چیست و ما دستیابی به چه چیزهایی را موفقیت مینامیم.
یکی از دلایل عمده ی تعدد تعاریف موفقیت، برداشتهای گوناگونی بوده که از این مفهوم شده است. بسا افرادی که به دلیل دستیابی به خواستههایشان، خود را موفق و کامیاب میپندارند، امّا این موفقیت از نظر دیگران چندان ارزش و اعتباری ندارد. و یا افرادی هستند که احساس میکنند، موفق شدهاند ولی وقتی واقعاً در آن تفکر میکنند، میبینند پدیده ی فوق واقعاً، آن موفقیتی که فکر میکردند نیست. بنابراین موفقیت امری نسبی بوده و هرگز تعریف واحدی به خود نمیپذیرد.
"آرامش و اطمینان، بهترین موفقیت است" الفرد اوستن
در نظر اکثریت مردم فرد موفق کسی است که به آرزوهای خود رسیده و در درون،احساس رضایت خاطر دارد، که این خود حاصل تلاش و کوشش مداوم در زندگی میباشد. البته این را هم باید دانست که هیچکس واقعاً موفق نیست، مگر آنکه خوشبخت باشد و خوشبخت کسی است که کاری مفید و با ارزش انجام دهد.
میتوان گفت موفقیت به مفهوم برخورداری از بسیاری مواهب است، از جمله: رفاه نسبی در زندگی، کسب احترام، بزرگی و عزّت در محیط کار و در عرصه ی اجتماع، رهایی از نگرانی، سرخوردگی و شکست. موفقیت یا کامیابی هدف زندگی است، هر انسانی خواهان موفقیت بوده و طالب بهترین چیزهایی میباشد که از روزگار میتواند بدست آورد. نخستین و بهترین ایستگاه آن است که از هم اکنون خود را در شمار افراد منتخبی قرار دهید که میخواهند از روزگار کام ستانند.
روانشناسی ژنتیک
اطلاعات اولیه
علم ژنتیک یکی از شاخههای علوم زیستی است. بوسیله قوانین و مفاهیم موجود در این علم میتوانیم به تشابه یا عدم تشابه دو موجود نسبت به یکدیگر پی ببریم و بدانیم که چطور و چرا چنین تشابه و یا عدم تشابه در داخل یک جامعه گیاهی و یا جامعه جانوری ، بوجود آمده است. علم ژنتیک علم انتقال اطلاعات بیولوژیکی از یک سلول به سلول دیگر ، از والد به نوزاد و بنابراین از یک نسل به نسل بعد است. ژنتیک با چگونگی این انتقالات که مبنای اختلالات و تشابهات موجود در ارگانیسمهاست، سروکار دارد. علم ژنتیک در مورد سرشت فیزیکی و شیمیایی این اطلاعات نیز صحبت میکند.
تاریخچه ژنتیک
علم زیست شناسی ، هرچند به صورت توصیفی از قدیمیترین علومی بوده که بشر به آن توجه داشته است. اما از حدود یک قرن پیش این علم وارد مرحله جدیدی شد که بعدا آن را ژنتیک نامیدهاند و این امر انقلابی در علم زیست شناسی بوجود آورد. در قرن هجدهم ، عدهای از پژوهشگران بر آن شدند که نحوه انتقال صفات ارثی را از نسلی به نسل دیگر بررسی کنند. ولی به دو دلیل مهم که یکی عدم انتخاب صفات مناسب و دیگری نداشتن اطلاعات کافی در زمینه ریاضیات بود، به نتیجهای نرسیدند.
اولین کسی که توانست قوانین حاکم بر انتقال صفات ارثی را شناسایی کند، کشیشی اتریشی به نام گریگور مندل بود که در سال 1865 این قوانین را که حاصل آزمایشاتش روی گیاه نخود فرنگی بود، ارائه کرد. اما متاسفانه جامعه علمی آن دوران به دیدگاهها و کشفیات او اهمیت چندانی نداد و نتایج کارهای مندل به دست فراموشی سپرده شد. در سال 1900 میلادی کشف مجدد قوانین ارائه شده از سوی مندل ، توسط درویس ، شرماک و کورنز باعث شد که نظریات او مورد توجه و قبول قرار گرفته و مندل به عنوان پدر علم ژنتیک شناخته شود.
در سال 1953 با کشف ساختمان جایگاه ژنها از سوی جیمز واتسون و فرانسیس کریک ، رشتهای جدید در علم زیست شناسی بوجود آمد که زیست شناسی ملکولی نام گرفت . با حدود گذشت یک قرن از کشفیات مندل در خلال سالهای 1971 و 1973 در رشته زیست شناسی ملکولی و ژنتیک که اولی به بررسی ساختمان و مکانیسم عمل ژنها و دومی به بررسی بیماریهای ژنتیک و پیدا کردن درمانی برای آنها میپرداخت ، ادغام شدند و رشتهای به نام مهندسی ژنتیک را بوجود آوردند که طی اندک زمانی توانست رشتههای مختلفی اعم از پزشکی ، صنعت و کشاورزی را تحتالشعاع خود قرار دهد.
ژان پیاژه درنهم اوت 1896 در شهر نوشاتل (در کشور سوئیس) به دنیا آمدازهمان دوران کودکی پیش رس بودن ذهن پیاژه علاقه های مکرر به مطالعات زیست شناسی از سویی و فلسفه از سوی دیگر به خوبی آشکار بوده از سن 11 سالگی تحت تا ثیر راهنمایی پل گوده مطالعات زیستی - حیوانی را ادامه داده ودر سن 15 سالگی اولین مقاله خود را در مسائل سازگاری های زیستی بر حسب محیط نوشت
پیاژه پس از اتمام د کتری خود در زیست شناسی در سن 22سالگی برای مدت کوتاهی به زوریخ رفت ودر آن جا به مطالعات روان شناسی و روان پزشکی پرداخت ومدتی با بلویر کار کرد وسپس به پاریس رفت و در آزمایشگاه بینه به تحقیق پرداخت وبه مطالعه روان شناسی تکوینی یا ژنتیک به شدت علاقه مند شد.
ژان پیاژه درنهم اوت 1896 در شهر نوشاتل (در کشور سوئیس) به دنیا آمدازهمان دوران کودکی پیش رس بودن ذهن پیاژه علاقه های مکرر به مطالعات زیست شناسی از سویی و فلسفه از سوی دیگر به خوبی آشکار بوده از سن 11 سالگی تحت تا ثیر راهنمایی پل گوده مطالعات زیستی - حیوانی را ادامه داده ودر سن 15 سالگی اولین مقاله خود را در مسائل سازگاری های زیستی بر حسب محیط نوشت
پیاژه پس از اتمام د کتری خود در زیست شناسی در سن 22سالگی برای مدت کوتاهی به زوریخ رفت ودر آن جا به مطالعات روان شناسی و روان پزشکی پرداخت ومدتی با بلویر کار کرد وسپس به پاریس رفت و در آزمایشگاه بینه به تحقیق پرداخت وبه مطالعه روان شناسی تکوینی یا ژنتیک به شدت علاقه مند شد.
در فاصله سالهای 1923تا1926 پیاژه 41 جلد کتاب به رشته تحریر در آورده است البته این به استثنای مقالات وسخنرانی های او و24 جلد کتابی است که با همکاران ومحققان دیگر به صورت مشترک نوشته است
نام اولین اثر وی که در سال 1923 انتشار یافت ((زبان وتفکر نزدیک کودک))نام دارد و آخرین کتاب وی که تعلیم وتربیت در روان شناسی می باشد به سال 1969 انتشار یافت.
پروفسور ژان پیاژه مولف کتاب زیست شناسی و روان شناسی فیلسوف ودانشمند ارزنده مفاخر در تاریخ16سپتامبر1980 مصادف با 26 شهریور 1359در سن)
84 سالگی دارفانی را وداع گفت .(محسنی 1360 )
نظریه رشد ذهنی پیاژه
پیاژه از آن جهت کودکان را مورد مطالعه قرار داده است که از طریق جمع آوری اطلاعاتی درباره رفتارها واندیشه های آنان به شناسایی اعمال و افکار کودکان و بزرگسالان هر دو نائل آید .در واقع هدف اصلی پژو هشهای پیاژه معرفت شناسی یا دانش شناسی بوده است که بدین منظور روانشناسی ژنتیک را به عنوان وسیله انتخاب کرده تا منشا و تکامل دانش را در نزد نوع بشر بررسی کند.
با كمى دقت در تاریخ تمدن پى مى بریم كه از فرداى تشكیل جامعه بشرى، جرم و جنایت هم در جامعه رخ داده است انسانى كه زمانى به دور از هر قید و بندى و كاملاً آزاد در طبیعت زندگى كرده و این حالت را قرن ها و در درون خود به عنوان یك واقعیت بدیهى باور كرده بود، نمى تواند و نباید هم بتواند به راحتى قید یا قیودى را در زندگیش بپذیرد.
نزاع و درگیرى و به دنبال آن كشت و كشتار در طبیعت و نزد حیوانات هم دیده مى شود. مى توان گفت نزاع بخشى از واقعیت زندگى طبیعى است و انسان را هم گریزى از آن نیست. فقط شدت و نوع آن را مى توان امیدوار بود كه به تدریج كم شود. اگرچه در مقاطعى از زندگى نزاعات بشرى تشدید و افزایش هم یافته است. این فراز و فرودها در مقاطعى از زندگى جوامع بشرى دیده مى شود. جنگ ها و به دنبال آن كشتارهاى بى رحمانه هم نوعى از جرم و جنایت هاى جوامع بشرى است.
وقوع جرم و جنایت از فرداى تشكیل جامعه در كتاب هاى تاریخى به وفور یافت مى شود و در این رابطه شواهد زیادى قابل ارائه است. قرآن كریم هم به این شواهد اشاره دارد. نمونه اولیه نزاع بین انسان ها قتل هابیل به دست قابیل است. علت این واقعیت هاى تلخ یعنى نزاع یا جرم و جنایت در زیاده خواهى ذات انسان طبیعى نهفته است.
انسان ابتدا آزاد از هر قیدى در طبیعت زندگى مى كرد. با تشكیل جامعه لازم بود از آزادى هاى مطلق او به مقدار خیلى ناچیزى براى اینكه جامعه خود تشكیل داده دوام داشته باشد، كاسته شود. این مقدار قید اندك در زمان هاى قدیم براى بعضى از افراد آن جامعه قابل درك نبود یا بعضى افراد نمى خواستند درك و قبول كنند، به همین جهت مشكل شروع شد و درگیرى رخ مى داد.
با دوام جامعه كوچك اولیه افراد جامعه به تدریج و با گذشت ایام زیاد شدند و قبیله ها تشكیل یافتند. با تشكیل قبیله كه نشان از جمعیت زیاد و بزرگ قلمرو آنهاست، تخلف از نظم قبیله نیز به واسطه همین عوامل و عوامل دیگر از جمله تلاقى قبایل و تضاد منافع بین آنها افزایش یافت.
روانشناسی جنایی در سالهای اخیر مورد توجه واقع وهمراه با پیشرفت سایر شعب روان شناسی بسط وتوسعه یافته است. سابقاً به هیچ وجه توجهی به علل جرم از نظر کیفیت روانی وحالات خاص مجرم مبذول نمیگردید و حتی جنون یا سایر عوارض شبیه آن نمیتوانسته از موجبات معافیت از مجازات باشد. علت آن هم این بود که در آن دوران برای صدور احکام کیفری فقط خود نفس جرم مورد توجه قضات قرار می گرفته نه حالات و نفسانیات مجرم. خوشبختانه به تدریج مراجع قانونی و محاکم دادگستری به کیفیت روانی مجرم توجه نموده و مساله مسئولیت در قبال جرم مطرح گردید و در بسیاری از موارد شخصیت مجرم مورد نظر قرار گرفت. امروزه مطالعه روانشناسی کیفری اهمیت خاص یافته و نقش آن در شناخت مجرم کاملاً آشکار شده است.
شخصیت عبارت است از جمیع احساسات و عواطف و انگیزهها و همچنین خلق و خوی که شخص را با محیط سازگار میسازد. بنابراین شخصیت در حقیقت کیفیتی است که سبب آشکار شدن خصوصیات خاص بشری شده و آنچه را که به نام صفات انسانی میخوانیم درحقیقت جزء شخصیت فرد به شمار می رود.
ما برای اینکه بدانیم روانشناسی جنایی چیست، در ابتدا به تعریف کوتاهی از روانشناسی می پردازیم؛ اهداف روانشناسی را بیان می کنیم واز رشته ها دیگری که با روانشناسی جنایی تعامل دارند نام می بریم.
تعریف روانشناسی:
روانشناسی علم مطالعه رفتار و فرایندهای ذهنی است. ( Hockenbury & Hockenbury 2007 - p3 )
رفتار: به هر نوع پاسخ ارگانیزم که در مقابل محرک های درونی و بیرونی ارائه می شود رفتار می گوییم؛ که به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم و با ابزار قابل رویت است( اتکینسون و همکاران - ترجمه رفیعی : ص 287).
فرایند ذهنی: به اندیشه ها، هیجان ها، احساس ها، و انگیزه هایی که افراد تجربه می کنند، فرایندهای ذهنی گفته می شود؛ که برای افراد دیگر به طور مستقیم قابل مشاهده نیست( همان منبع ).
همچنانکه نابسامانی اجتماعی یکی از علل وقوع جرائم است، برقراری نظامات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی صحیح نیز به نوبه خود از جرائم میکاهد، ولی هیچیک از اینها جای دیگری را نمیگیرد. همچنین از طریق تقویت ایمان و ایجاد تربیت صحیح و اصلاح جامعه و از بین بردن علل وقوع جرم میتوان از تعداد جرمها و جنایتها تا حدود زیادی کاست و باید هم از این راهها استفاده کرد، ولی نمیتوان انکار کرد که مجازات هم در جای خود لازم است و هیچیک از امور دیگر اثر آن را ندارد.
نقش قوانین جزایی در تربیت مجرمین
قوانین جزائی برای تربیت مجرمین و برای برقراری نظم در جامعهها ضروری و لازم است، هیچ چیز دیگری نمیتواند جانشین آن گردد. این که برخی میگویند بجای مجازات باید مجرم را تربیت کرد و بجای زندان باید دارالتأدیب ایجاد کرد، یک مغالطه است، تربیت و ایجاد دارالتأدیب، بیشبهه لازم و ضروری است.
مسلما تربیت صحیح از میزان جرائم میکاهد، همچنانکه نابسامانی اجتماعی یکی از علل وقوع جرائم است و برقراری نظامات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی صحیح نیز به نوبه خود از جرائم میکاهد، ولی هیچیک از اینها جای دیگری را نمیگیرد، نه تربیت و نه نظامات عادلانه جانشین کیفر و مجازات میگردد، و نه کیفر و مجازات جانشین تربیت صحیح و نظام اجتماعی سالم میشود.
تحقیقات دانشمندان نشان میدهد چشم ها واقعا دریچه ای به درون افکار انسان ها هستند و می توان با بررسی حرکت و نگاه انسان ها به افکار آنها پی برد.تحقیقات دانشمندان نشان می دهد چشم ها واقعا دریچه ای به درون افکار انسان ها هستند و می توان با بررسی حرکت و نگاه انسان ها به افکار آن ها پی برد.یک نگاه مختصر به بالا یا پایین ، چپ یا راست می تواند به فهمیدن آنچه که در ذهن هر انسانی می گذرد کمک کند.در یک تحقیق که توسط دانشگاه ملبورن انجام شده است ، از داوطلبان خواسته شد به یک سری از اعداد بین یک تا 30 فکر کنند و آنها را به صورت تصادفی بیان کنند...
اندیشه و تفکر هر فرد در زندگی و آینده او ناثیر به سزائی دارد . اگر شخصی مثبت اندیش باشد , طبعا آینده اش قرین موفقیت و دلخوشی و پیروزی خواهد بود , زیرا ضمیر باطن وی مرتبا نیک اندیشی و خوشبینی را به او دیکته می کند و این حالت نیز در وجود وی ثبت می شود . در مقابل این اشخاص , اگر فردی نکات منفی هر مطلب یا موضوعی را در نظر بگیرد و تمام وقایع و رویدادها و سخنان دیگران را از جنبه منفی تجزیه و تحلیل و برداشت نماید , مسلما روزی برای خود آینده ای پر از بدبینی و فشارهای عصبی بوجود خواهد آورد , زیرا این فرد که امروزه دچار ناراحتی های عصبی و روحی شده است...
شواهد دلالت دارند كه هم وراثت و هم محيط، در بالندگي و رشد خلاقيت مؤثر است اشاره آلفرد هيچكاك اغلب براي شخصيت پردازي قهرمانان قصه هاي خود از عنصر خلاقيت بهره مي گرفت. به عبارت ديگر هر كدام از شخصيت هاي داستاني او يك ويژگي خاص داشتند. در قصه «پنجره عقبي» يك عكاس نشريه به خاطر شكستگي پايش بايد مدت ها در خانه بستري شود، اما او بيكار نيست و با لنزهاي دوربين ازطريق پنجره عقبي اتاقش، زندگي مردم را مي كاود و قصه آنچنان روان و زيبا پيش مي رود كه در پايان، همان عكاس خلاق به عنوان كارآگاه، يك جنايت واقعي را عريان مي كند. افراد خلاق نيز اين گونه هستند، آنها مثل افراد عادي به پيرامون خود نگاه نمي كنند. شايد از منظر مردم، برخي از افراد خلاق دچار برخي كاستي ها در حواس باشند، اما اينگونه نيست. آنها به هر پديده اي به گونه اي ديگر نگاه مي كنند.
مقدمه خلّاقيت در انسان يك پديده چالش پذير، پرتضاد و مجذوب كننده است. ارنست يونگ به پسر خود كه تصويري از يك سبد پر از ميوه كشيده بود گفت: پسرم تو در خور ستايش و تحسيني; چون به چيزي پرداخته اي كه درخور همگان است. روزي تشنه چيزي خواهي بود كه در دسترس نيست و آن گاه ميوه هايي خواهي كشيد كه هيچ كس تا حال آن ها را نچشيده است و آن روز است كه تنها خواهي بود.
در واقع، عامل خلّاقيت يكي از چندين عواملي است كه در بستر مفهوم «زندگي اجتماعي» آدمي قابل طرح و بررسي بوده و به نوبه خود پيامدهاي گوناگوني را نيز در برداشته است.
بـرخـلاف زنـان كـه اسـاتـیـد مـسـلم هـنـر دوپــهلوگری هستـند، اغـلب مـردان آنــچه كه مقصودشان است را می گـویند و آنچه را كه می گویند مقصودشان است. صحـبـتــهای آنان رك و راست و بی پرده می باشد. از طـرف دیگر زنان بخصوص هنگام گفتگو عموما زیرك تـر و پیچیده تر هستند. به همین خاطر است كه تفسیر زبان جسـمانـی زنان از اهمیت زیادی برخوردار میباشد.
خواه باور كنید یا نه، زنان دائما از طریق زبان جسمانی خود در حال ساطع نمودن علائمی هستند كه نمایانگر اندیشه و خواسته شان در آن هنگام است. تنها راه حل، رمز گشایی این علائم می باشد، كه بخصوص در روزهای آغازین آشنایی كه هنوز یكدیگر را نمی شناسید، مفید خواهد بود.
نشانه های جسمانی زیر را چك كنید تا متوجه شوید مفهوم حركات چشمها و پاها زمانی كه لبان همسرتان بسته است چیست..........
چرا فراز و نشيبهاي روحي خانمها از آقايان بيشتر است؟
روانشناسي رفتار زنان
همه چيز خوب پيش ميرفت. من و همسرم با علاقه زندگي مشترک را آغاز کرديم و من به اشتياق ديدن روي خندان همسرم، خستگي کار را فراموش کرده و به منزل ميآمدم. اما انگار من مرتکب اشتباهي شدهام و يا همسرم ديگر مثل گذشته به من علاقه ندارد چون گاهي آنقدر ناراحت، بيحوصله و عصبي است که حتي دوست ندارد با من کلمهاي صحبت کند. واقعا چه شده است؟
خانمها گاهي خيلي سرحال و سرخوشاند و گاهي خيلي بيحوصله و غمگين. واقعا براي آقايان تعجبآور است که چرا خانمها يک دقيقه ميخندند و خوشحالند و چند ساعت بعد و يا روز بعد گريه ميکنند و ناراحتند. شما آقايان در اين باره چه ميدانيد؟ چه عاملي باعث اين تغيير روحيه عظيم ميشود؟ آيا تقصير خود آنهاست؟ آيا آنها زياده از حد حساساند؟
اگر تا کنون حس حسادت نسبت به چيزي داشتيد، يا به عبارتي اگر واقعاً يک چنين حسي کرده باشيد، آنوقت دقيقاً متوجه ميشويد که منظور من چيست. قلبتان آنقدر تند ميزند که گويي ميخواهد از سينه تان جدا شود. نفستان در سينه حبس ميشود و ترس تمام وجودتان را فرا ميگيرد. حسادت نه تنها ميتواند عزت نفس را در وجود شما بکشد، بلکه اجازه نمي دهد بدن شما به صورت نرمال واکنش نشان داده و عملکرد روزانه طبيعي خود را دنبال کند. حسادت ميتواند روابط را از هم بپاشاند و خانوادهها را نابود کند. ..........
آنچه زن ها از شنيدن آن ها بيزارند و آنچه دوست دارند بشنوند. خانم هاي عزيز: چند بار اتفاق افتاده است که بامرد زندگي تان مشغول صحبت باشيد و او به يکباره چيزي بگويد که براستي عميقاً شما را ناراحت يا عصباني کرده باشد؛ اماخود او نيز اصلاً متوجه نباشد که چرا اينقدر شما را ناراحت و عصباني کرده است؟ با ناباوري از شما مي پرسد: «مگر من چي گفتم؟» يا «چه حرف بدي زدم؟» و شما پيش خودتان فکر مي کنيد: «چطور مي تواند تا اين حد از مرحله پرت باشد؟» «چطور متوجه نيست که چه مي گويد؟» زنان ديگر معمولاً خيلي خوب متوجه منظور شما مي شوند و شما را درک مي کنند. داستان را براي هر زني که تعريف کنيد، براحتي با آن ارتباط برقرار خواهد کرد. اما چرا خود مردها متوجه نيستند که گاهي اوقات حرفهايي مي زنند که زن ها از شنيدن آن بيزارند؟
اکنون، حالت ديگري را در نظر بگيريد. فرض کنيد از نامزد/همسر خود مي خواهيد که اي کاش عشق خود را بيشتر با کلمات و واژه ها بيان مي کرد که در آن صورت مي توانست شما را واقعاً خوشحال کند او درحالي که گيج و مبهوت شده است از شما مي پرسد: «مي خواهي چه چيزي از من بشنوي؟ دوست داري چي بگم؟» شما پاسخ مي دهيد: «خب، راستش، حرفهاي قشنگ و رمانتيک.» او به شما زل مي زند و مي گويد: «مثلاً چي؟» همين که آن جمله را از او مي شنويد توي دلتان خالي مي شود و از او مأيوس مي شويد؛ زيرا مي بينيد که اصلاً نمي داند درباره ي چه چيزي با او حرف مي زنيد. با حيرت از خودتان مي پرسيد: «چطور نمي داند من چه چيزهايي دوست دارم بشنوم؟»..........
برخی از روانشناسان عقيده دارند رنگی که برگزيده و دلخواه کسی است ميتواند گويای خصوصيات اخلاقی و روانشناسی او باشد. نوشتار زير چکيده ای است که بر اساس اين نظريه و پس از سالهای پژوهش نگاشته شده:.....................
با وجودی که اثر رنگها تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق میکند. برخی از تاثیرات رنگها دارای معنی یگانهای در سراسر جهان هستند. رنگهایی که در طیف رنگها در ناحیه قرمز قرار دارند به عنوان رنگهای گرم شناخته میشوند که این دامنهاش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است...
در هنگام کار یا هر جای دیگری باید از آن محافظت نمود. ناراحتیهای چشمی اکثراً در ساعات کار اتفاق افتاده و ناشی از علل گوناگون میباشد.
چشم:
همانقدر که عضو خارقالعاده و شگفتانگیز است بهمان اندازه نیز ظریف و بیپناه و آسیبپذیر میباشد . بنابراین در هنگام کار یا هر جای دیگری باید از آن محافظت نمود.
ناراحتیهای چشمی اکثراً در ساعات کار اتفاق افتاده و ناشی از علل گوناگون میباشد. این صدمات ممکن است ناشی از ازدیاد نور، کمبود نور، پرتاب ذرات، تاثیر مواد سمی، اشعه ایکس یا سایر تشعشعات یونیزان و حرارت باشد.
● تاثیر و روشنایی بر روی بینایی کارگران:
تامین نور کافی و مناسب در محل کار موجب میشود که:
۱) میل و رغبت به کار در کارگر افزایش یابد.
۲) دقت عمل در کار بیشتر شود.
۳) راندمان و نتیجه کار افزوده گردد.
۴) سلامت چشم و قدرت بینایی کارگر محفوظ مانده و خستگی اعصاب کمتر شود.
۵) کار بهتر، راحتتر و دقیقتر انجام شود.
۶) از میزان حوادث حین کار کاسته گردد.
کی از عوامل مهم در هر محیط روشنایی است. میزان روشنایی محیطهای کار به سبب دقت خاصی که برخی از کارها میطلبند و اثری که بر سلامت چشمها به عنوان عضوی ظریف و آسیبپذیر دارد، یکی از عوامل مهم در علم ارگونومی (علم تطابق محیط با انسان) محسوب میشود.
تعريف هيپنوتيزم درماني
'' هيپنوتيزم درماني'' يك روش درماني است كه در يك مرحله يا مراحلي از آن از هيپنوتيزم استفاده مي شود. هيپنوتيزم درماني مي تواند به دو شكل متفاوت صورت بگيرد:
1- دگر هيپنوتيزم درماني: در اين حالت، درمانگر پس از صحبت كردن با بيمار و ايجاد آمادگي ذهني و روحي در او، در صورت نياز بيمار به القاي خُلسه هيپنوتيزمي، او را به عمق مناسبي كه براي برنامه درماني اش مناسب باشد، مي رساند و در اين شرايط به هيپنوتيزم درماني مي پردازد.
2- خود هيپنوتيزم درماني: در اين روش كافي است بيمار طي 2 يا 3 جلسه ، طريقه استفاده از خود هيپنوتيزم و نحوه درمان و تلقين به خود را بياموزد. پس از آن مي تواند با روشي كه ياد گرفته خودش را در خلسه هيپنوتيزمي قرار دهد و در اين شرايط، به صورت ذهني ، متن تلقين را مرور كند و يا به نوار صوتي كه پس از چند دقيقه سكوت. (مدت لازم براي رسيدن او به حالت خود هيپنوتيزم) متن تلقين را پخش مي كند ، گوش دهد. در اين وضعيت ، بيمار بدون نياز به مراجعات مكرر به مطب پزشك و صرف هزينه گزاف ، خودش اين برنامه درماني را انجام مي دهد.
تشريح علمي پديده هيپنوتيزم: در بررسي هاي تاريخي به پديده هاي برخورد مي كنيم كه در هاله هايي از ابهام و تعابير درست و نادرست قرار گرفته است. اين هاله هاي ابهام انگيز شرايطي را باعث مي شوند كه مرزهاي واقعي اين پديده ها در هم شكسته و جايگاه واقعي آنها معرفي نگردد. علل به وجود آمدن اين شرايط ابهام انگيز عظمت برخي از اين پديده ها و جاذبيت آنها و عدم توانايي در فهم و شناخت كامل آنهاست. يكي از اين پديده ها هيپنوتيزم است
تشريح علمي پديده هيپنوتيزم: در بررسي هاي تاريخي به پديده هاي برخورد مي كنيم كه در هاله هايي از ابهام و تعابير درست و نادرست قرار گرفته است. اين هاله هاي ابهام انگيز شرايطي را باعث مي شوند كه مرزهاي واقعي اين پديده ها در هم شكسته و جايگاه واقعي آنها معرفي نگردد. علل به وجود آمدن اين شرايط ابهام انگيز عظمت برخي از اين پديده ها و جاذبيت آنها و عدم توانايي در فهم و شناخت كامل آنهاست. يكي از اين پديده ها هيپنوتيزم است. پديده هايي كه همواره مورد توجه عام و خاص و تعابير مختلف بوده است. عده اي اين پديده را نفوذ مغناطيسمي ، عده اي جادو، عده اي يك رابطه خاص دروني و روحي و عده اي يك رفلكس شرطي شده در قبال تلقينات خاص مي دانند.
> تقسيم کردن بدن به اجزاي بيشتربدين منظور است که عمل تن آرامي به آساني امکانپذير شود .زيرا مغز فرمانهاي جزئي را سريعتر از فرمانهاي کلي به اجرا مي گذارد . پس بدن خود را قسمت به قسمت شل کنيد تا به مرحله مفيد و موثر تن آرامي برسيد.
> مثالها ، ترتيب و جملاتي که در اين مراحل آورده شده بود بي شک ثابت نيستند ؛ بخصوص در مراحل 8 ،9 و 10 تا آنجا که مي توانيد قوه تخيلتان را به کار بگيرد .طبيعتا پس از انجام يکي دو بار مي توانيد متناسب سيستم روحي ، جسمي و نيازهاي خود آنها را تغيير دهيد و سعي کنيد تمام مراحل را براي خود سفارشي(Customize)کنيد .
1-آيا هيپنوتيزم فقط تلقين است؟ آيا نيروئي در القاء خلسه دخيل نيست؟ در حاليكه براحتي مي توان وجود نيرو را احساس كرد.
2-آيا امكان تاثير بر اشياء با نگاه در حالت هيپنوتيزمي وجود دارد؟
3-آيا ممكن است كسي هيپنوتيزم شده و ديگر بيدار نشود؟
4-آيا امكان درمان MS با هيپنوتيزم وجود دارد؟
5-آيا مي توان با كمك هيپنوتيزم تناسخ را اثبات كرد؟
6-چه كساني مجاز به استفاده از هيپنوتيزم در درمان هستند؟
7-دوره هاي آموزشي هيپنوتيزم چگونه است؟
از آغاز شکلگیری و استقلال علم روانشناسی مدت زمان زیادی نمی گذرد، چیزی حدود 125 سال یا کمی بیشتر. تاریخ آغاز روانشناسی صنعتی و سازمانی از آن هم کوتاهتر است. روانشناسی صنعتی و سازمانی تحت تأثیر و با ترکیب دو رویداد، که پیش از سال 1900 به وقوع پیوستند، شکل گرفت. یکی از این رویدادها، "ماهیت عملی" یا "واقعیتگرای" بعضی از تحقیقات پایهای روانشناسی در غرب بوده است. در آن دوران، بیشتر روانشناسان غربی از "تفکر علمی" پشتیبانی میکردند و بهطور عمد از مطالعه پدیدههایی که خارج از مرزهای کاملا پژوهشی بودند، پرهیز میکردند. در آن دوران، یکی از روانشناسان علاقمند به شناخت ماهیت عملی تحقیقات، که "برایان" نام داشت......................................
عنوان روانشناسی صنعتی سازمانی، با حفظ تفاوت های مفهومی موجود، در انگلستان روانشناسی حرفه ای، بیشتر کشورهای اروپایی روانشناسی کار و سازمانی، کانادا و استرالیا روانشناسی صنعتی سازمانی و آفریقای جنوبی روانشناسی صنعتی اتلاق می گردد و تحت این عنوان ها روانشناسان به کار و فعالیت می پردازند.